هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و فلسفی است که از عشق، درد، غربت و تقدیر سخن میگوید. شاعر از آرزوی شنیدن نام معشوق، درد عشق، اسارت در دام عشق و غم غربت میگوید. همچنین، به مفاهیمی مانند تقدیر، بخت و امید اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم غربت و تقدیر ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۸
نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم
در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی
پنداشتم خدنگی، در خانه کمانست
دل شد هزار پاره، نالد هزار دستان
این خود ز قصه عشق، آغاز داستانست
در باغ آفرینش، ما بخت شعله داریم
از چارفصل ما را، قسمت همین خزانست
از دست و پا زدن ها، کاری نمی گشاید
پا بر نیاید از گل، دستم بسر همانست
آهی که بی سر شکست، از دل بلب نیاید
هر جا که باشد این گرد، همراه کاروانست
گر در بلای غربت، آواره وطن را
چیزی به از وطن هست، مکتوب دوستانت
غم را کلیم شادی، از بخت خفته ماست
پیوسته دزد خوشدل، از خواب پاسبانت
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم
در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی
پنداشتم خدنگی، در خانه کمانست
دل شد هزار پاره، نالد هزار دستان
این خود ز قصه عشق، آغاز داستانست
در باغ آفرینش، ما بخت شعله داریم
از چارفصل ما را، قسمت همین خزانست
از دست و پا زدن ها، کاری نمی گشاید
پا بر نیاید از گل، دستم بسر همانست
آهی که بی سر شکست، از دل بلب نیاید
هر جا که باشد این گرد، همراه کاروانست
گر در بلای غربت، آواره وطن را
چیزی به از وطن هست، مکتوب دوستانت
غم را کلیم شادی، از بخت خفته ماست
پیوسته دزد خوشدل، از خواب پاسبانت
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.