هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، رنج‌های ناشی از آن و بی‌پناهی در برابر معشوق سخن می‌گوید. او از اشک و آه به عنوان تنها همراهان خود یاد می‌کند و از سبکی وجود خود در اثر غم عشق می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند صبر، قناعت و تسلیم در برابر تقدیر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۱

براه عشق تو جز اشک و آه با من نیست
از آن متاع چه بهتر که باب رهزن نیست

زبس گداختم از غم چنان سبک شده ام
که خون ناحق من نیز بار گردن نیست

بغیر دیده و دل کز غمت فروغ برند
دو خانه هرگز از یک چراغ روشن نیست

درین چمن دل ما همچو غنچه پیکان
ز صد بهارش امید یکی شکفتن نیست

برای قافله کعبه سبکباری
هزار بدرقه و راهبر چو رهزن نیست

دلم که در کف عشقت ز موم نرم تر است
چو وقت پند شود کم ز سنگ و آهن نیست

ببحر هستی غیر از حباب نتوان یافت
سری که منت تیغ تواش بگردن نیست

کم از هنر نبود عیب چون بجا باشد
که تنگ چشمی عیب است و نقص سوزن نیست

کلیم را سر همخانگی بشعله بود
وگرنه جائی بهتر ز کنج گلخن نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.