هوش مصنوعی: این شعر از کلیم کاشانی بیانگر دردها و رنج‌های شاعر در زندگی است. او از نبود زیبایی و زینت در زندگی خود، غم و اندوه فراوان، بی‌توجهی دیگران به رنج‌هایش، و شوربختی حاصل از تلاش‌های بی‌ثمر سخن می‌گوید. شاعر به نقص‌های خود واقف است و از دام‌های شیطانی تعلقات دنیوی دوری می‌جوید. در نهایت، او خود را صیادی ماهر در زمینه معانی و سخنوری می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی، غم و اندوه، و تفکرات فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸

دل بزیب و زینت دوران هنرپرور نبست
غیر نقش بوریا بر خویشتن زیور نبست

تا دلم در کنج غم بر حال زار خود نسوخت
همنشین بر زخم من مرهم زخاکستر نبست

کاروان ها بار عشرت بست بهر دیگران
رنگ بر رویم سپهر از گردش ساغر نبست

از علاج چاکهای سینه دل برداشتم
زانکه مرهم هیچکس بر روزن مجمر نبست

شوربختی حاصل دریا ز گوهر پروریست
از سخن سنجی جزین طرفی سخن پرور نبست

صاحب انصاف را باشد نظر بر نقص خویش
بر رخ پروانه کس در هیچ بزمی در نبست

چشم می بندیم از هر جا که باید بست دل
دام شیطان تعلق طرفی از ما بر نبست

صید معنی را کلیم از رشته پرتاب فکر
هیچ صیاد سخن از بنده محکمتر نبست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.