هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و جدایی است. شاعر از بی‌قراری، خشکیدگی و سوختن در آتش هجران می‌گوید و از زمانه و فلک شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که در تاریکی شب‌های هجران، حتی اشک‌هایش نیز راهی به دامن نمی‌برند و مانند شمعی می‌سوزد. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که جدایی جانان او را نکشته، اما آه‌های شعله‌ورش او را سوزانده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند فراق، اندوه و سوختن در آتش هجران است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و مضامین عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۵

فراق همنفسان جان بیقرارم سوخت
گیاه خشکم و هجران نوبهارم سوخت

چو من مباد کس آواره هزار وطن
فلک ز داغ فراقت هزار بارم سوخت

زمانه از شب تارم چراغ باز گرفت
پس از وفات من آورده بر مزارم سوخت

سرشک راه بدامن نبرد در شب هجر
چو شمع لخت جگر گرچه بر کنارم سوخت

طبیب مرده دلان بعد مرگ مشفق شد
بوعده کرد وفا چون در انتظارم سوخت

مرا جدائی جانان دگر نکشت کلیم
چه منت است تف آه شعله بارم سوخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.