هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از کلیم کاشانی بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و بیسامانی است. شاعر از گریه، ندامت، شرم و غم دل سخن میگوید و اشارهای به از دست دادن دل و دین در راه عشق دارد. همچنین، او از بیسامانی زندگی و گرو گذاشتن کلبه خود میگوید و امیدوار است نامش از صفحه روزگار محو نشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، غم و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند از دست دادن دل و دین نیاز به درک عمیقتری از زندگی و عرفان دارد.
غزل شمارهٔ ۱۷۷
طره ات گر ز دل م صبر چنین خواهد برد
گریه ام شکوه زلف تو بچین خواهد برد
صاف میخانه ایام بود در ته خم
غم دل را نفس بازپسین خواهد برد
چشم بد دور که از دولت بیسامانی
کلبه ما گرو از خانه زین خواهد برد
صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذرد
عرق شرم کجا ره بجبین خواهد برد
نامم از صفحه ایام اگر گم نشود
تحفه روسیهی بهر نگین خواهد برد
غمزه با عاشق بی برگ و نوا خواهد ساخت
سر و سامان چو نباشد دل و دین خواهد برد
دل به پیکان تو خوش داشت کلیم آنهم رفت
کی گمان داشت که کس راه باین خواهد برد
گریه ام شکوه زلف تو بچین خواهد برد
صاف میخانه ایام بود در ته خم
غم دل را نفس بازپسین خواهد برد
چشم بد دور که از دولت بیسامانی
کلبه ما گرو از خانه زین خواهد برد
صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذرد
عرق شرم کجا ره بجبین خواهد برد
نامم از صفحه ایام اگر گم نشود
تحفه روسیهی بهر نگین خواهد برد
غمزه با عاشق بی برگ و نوا خواهد ساخت
سر و سامان چو نباشد دل و دین خواهد برد
دل به پیکان تو خوش داشت کلیم آنهم رفت
کی گمان داشت که کس راه باین خواهد برد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.