۱۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷

طره ات گر ز دل م صبر چنین خواهد برد
گریه ام شکوه زلف تو بچین خواهد برد

صاف میخانه ایام بود در ته خم
غم دل را نفس بازپسین خواهد برد

چشم بد دور که از دولت بیسامانی
کلبه ما گرو از خانه زین خواهد برد

صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذرد
عرق شرم کجا ره بجبین خواهد برد

نامم از صفحه ایام اگر گم نشود
تحفه روسیهی بهر نگین خواهد برد

غمزه با عاشق بی برگ و نوا خواهد ساخت
سر و سامان چو نباشد دل و دین خواهد برد

دل به پیکان تو خوش داشت کلیم آنهم رفت
کی گمان داشت که کس راه باین خواهد برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.