هوش مصنوعی: این شعر از ناامیدی، بدبختی و تلخی‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌کفایتی روزگار، ناامنی راه‌ها، تاریکی خانه‌ها و شکست‌های پی‌درپی می‌نالد. او احساس می‌کند که هر تلاشی برای بهبود وضعیت به شکست می‌انجامد و حتی خاکستر تلاش‌هایش نیز به خرمنی از ناامیدی تبدیل می‌شود. شاعر از بخت ناسازگار، قضا و قدر و روزگار ناعادلانه شکایت دارد و احساس می‌کند که حتی کوچکترین امیدها نیز به یأس مبدل می‌شوند.
رده سنی: 16+ محتوا حاوی مضامین عمیق فلسفی، ناامیدی و شکایت از زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۹

دست خشک بخت من هر جا که تخم افکن شود
وقت حاصل چون شود خاکسترش خرمن شود

در چراغم منت روغن ندارد روزگار
خانه را آتش زنم تا کلبه ام روشن شود

باجرس گوئی درین ماتم سرا هم طالعم
خنده هر گه بر لب ما جا کند شیون شود

نزد ما سود سفر سرمایه از کف دادنست
راه ما ناامن خواهد شد چو بیرهزن شود

دیده تا باز است راه نور بر دل بسته است
خانه ها در شهر ما تاریک از روزن شود

چون نسوزم کز فسونسازی بخت چربدست
خاک اگر بر سر کنم بر آتشم روغن شود

قدرتم را جمله صرف خصمی خود می کنم
دست بر سر می زنم آندم که دست از من شود

چون شکاف شانه منزل می کنم در نیمه راه
کو چنان قوت که خاک از جیب تا دامن شود

در شکم نافش بنام من برد دست قضا
چون بطفلی فتنه ایام آبستن شود

ساز و برگت حاجت افزاید ببین فانوس را
چون بیابد شمع را محتاج پیراهن شود

ناگوارست ارچه زاهد باده کش گردد کلیم
برنمی آید زخشکی گرچه تر دامن شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.