هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد فراق و اندوه عمیق سخن میگوید. شاعر از ناتوانی در تحمل دوری، گریههای بیپایان، و ناامیدی از دنیا مینویسد. او احساس میکند که هیچکس حالش را درک نمیکند و حتی طبیعت نیز با او همدردی ندارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود تمام رنجها، هنوز به مسیر خود ایمان دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اندوه وجودی و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۱۵
وداع ناشده دل حال صبر در هم دید
عنان گسستگی گریه دمادم دید
چنین که رو بقفا می روم ز خاک درت
گرفتم اینکه بجنت روم چه خواهم دید
هر آن نگاه که از گریه پاکدامن شد
اگر بگل نظر افکند روی شبنم دید
دل ورق ورق خویش پاره پاره کنم
کزین کتاب کسی فال عافیت کم دید
کسیکه دید باحوال من غم و دل را
چو داغ و مرهم پیوسته روی درهم دید
بحال دیده گریان نمی کنم رحمی
دلم سیاه شد از بسکه این ورق نم دید
ندوخت غنچه گل کیسه بر وفای بهار
بچشم بسته همه کار و بار عالم دید
نداشتیم به از خون گرم دلسوزی
گذشت از طرف زخم و روی مرهم دید
اگرچه سینه زپیکان جور زآهن شد
کلیم خود را در کار خویش محکم دید
عنان گسستگی گریه دمادم دید
چنین که رو بقفا می روم ز خاک درت
گرفتم اینکه بجنت روم چه خواهم دید
هر آن نگاه که از گریه پاکدامن شد
اگر بگل نظر افکند روی شبنم دید
دل ورق ورق خویش پاره پاره کنم
کزین کتاب کسی فال عافیت کم دید
کسیکه دید باحوال من غم و دل را
چو داغ و مرهم پیوسته روی درهم دید
بحال دیده گریان نمی کنم رحمی
دلم سیاه شد از بسکه این ورق نم دید
ندوخت غنچه گل کیسه بر وفای بهار
بچشم بسته همه کار و بار عالم دید
نداشتیم به از خون گرم دلسوزی
گذشت از طرف زخم و روی مرهم دید
اگرچه سینه زپیکان جور زآهن شد
کلیم خود را در کار خویش محکم دید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.