۱۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۰

مرغ دلم که خانه خرابی بجان خرید
بهر شکون ز سیل خس آشیان خرید

آن غمزه خونبهای شهیدان عشق داد
اما نه آنقدر که کفن زو توان خرید

هر عارفی که صرفه شناس است در جهان
عقل سبک فروخته رطل گران خرید

باشد بزر علاقه ز معشوق بیشتر
زآنرو که گلفروش گل از باغبان خرید

یک مرد همچو دختر رز در زمانه کو
خون هزار غمزده را از جهان خرید

روزیکه کرد حسن تو سامان دلبری
صد حلقه پیچ و تاب برای میان خرید

دشنام اگر خرم به تبسم نمی رسد
خواهم کدام کام دل از نقد جان خرید

از تنگی زمانه هما یمن سایه را
ارزان نمی دهد که توان استخوان خرید

ما کم نصیب و سنگ ترازوی چرخ کم
نتوان کلیم کام دل از آسمان خرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.