هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر غنایی و عرفانی است که به بیان دردها، رنجها و تجربیات روحی و عاطفی شاعر میپردازد. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق، رنج، حقشناسی، و عرفان بهصورت نمادین و با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا بیان شدهاند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و نمادهای بهکاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند تا بهطور کامل درک شوند.
غزل شمارهٔ ۲۴۱
زیک قطره سرشکم تن زجا شد
بلی اشک از رخ من کهربا شد
بمن نوبت نداد آنچشم پرحرف
پس از عمریکه راه حرف وا شد
حنای پنجه قاتل نشد حیف
که خونم آب از شرم بها شد
همیشه در طریق حق شناسی
اگر گم گشت راه از رهنما شد
بیکتائی علم گردید زلفش
بزیر بار دلها تا دو تا شد
ندیدم جز غبار خاطر از چرخ
نصیبم کرد ازین نه آسیا شد
بافسر گر رسد رفعت نیابد
سری کز کرسی زانو جدا شد
چو ندهد فرصت بر خوردن از کام
بگیر آن کام کز گردون جدا شد
کلیم از ننگ عریانی برآمد
تنش را جامعه نقش بوریا شد
بلی اشک از رخ من کهربا شد
بمن نوبت نداد آنچشم پرحرف
پس از عمریکه راه حرف وا شد
حنای پنجه قاتل نشد حیف
که خونم آب از شرم بها شد
همیشه در طریق حق شناسی
اگر گم گشت راه از رهنما شد
بیکتائی علم گردید زلفش
بزیر بار دلها تا دو تا شد
ندیدم جز غبار خاطر از چرخ
نصیبم کرد ازین نه آسیا شد
بافسر گر رسد رفعت نیابد
سری کز کرسی زانو جدا شد
چو ندهد فرصت بر خوردن از کام
بگیر آن کام کز گردون جدا شد
کلیم از ننگ عریانی برآمد
تنش را جامعه نقش بوریا شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.