۱۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۴

بغیر از می کسی از عهده غم بر نمی آید
زمان غصه بی ایام مستی سر نمی آید

تغافل بر شراب از توبه هر کس زد پشیمان شد
باستغنا کسی با دختر رز بر نمی آید

زمین دل اگر از آبحیوان پرورش یابد
گیاه عیش از آنجا بی نم می بر نمی آید

مگر در سینه پردرد مهمانست پیکانش
که امشب پاره های دل بچشم تر نمی آید

منم آن بیکس و بی آشنای کنج تنهائی
که غیر از پرتو مهر از درم کس در نمی آید

فریب مهربانی می خورد از دشمنان لیکن
حدیث دوستیش از دوستان باور نمی آید

کلیم ارنه بیاد نرگس مستانه اش نو شد
شراب از سرگرانی جانب ساغر نمی آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.