هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر غم و اندوه شاعر از فراق و ناامیدی است. او از شبهای تاریک، گریههای بیاختیار، و دلهای شکسته سخن میگوید. همچنین، اشارهای به امیدواری در پس این تاریکیها دارد، مانند صبحی که پس از شبهای تار میآید. شاعر از عشق نافرجام و رنجهای عاطفی خود میگوید و از روزگار شکایت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و تمثیلهای شعری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است.
غزل شمارهٔ ۲۵۱
نه طره ات غم شبهای تار من دارد
نه چشم مست تو فکر خمار من دارد
ز گریه چشمم چون شد سپید دانستم
که صبحی از پی شبهای تار من دارد
زضبط گریه چو گل عاجزست پنداری
خبر ز گریه بی اختیار من دارد
دو چشم کم نگهت کاشکی بمن می داشت
سری که زلف تو با روزگار من دارد
زداغ کهنه گل تازه ام فسرده ترست
بروی کار چه آبی بهار من دارد
بمرگ صلح کنم با زمانه تا نفسی است
جهان بر آینه دل غبار من دارد
عجب مدار که آتش بگورم اندازد
همان شرار که سنگ مزار من دارد
درین بهار گل چاک آنچنان بالید
که یک گلست که جیب و کنار من دارد
گل شکایت نشکفته و شکفته کلیم
دل پر آبله داغدار من دارد
نه چشم مست تو فکر خمار من دارد
ز گریه چشمم چون شد سپید دانستم
که صبحی از پی شبهای تار من دارد
زضبط گریه چو گل عاجزست پنداری
خبر ز گریه بی اختیار من دارد
دو چشم کم نگهت کاشکی بمن می داشت
سری که زلف تو با روزگار من دارد
زداغ کهنه گل تازه ام فسرده ترست
بروی کار چه آبی بهار من دارد
بمرگ صلح کنم با زمانه تا نفسی است
جهان بر آینه دل غبار من دارد
عجب مدار که آتش بگورم اندازد
همان شرار که سنگ مزار من دارد
درین بهار گل چاک آنچنان بالید
که یک گلست که جیب و کنار من دارد
گل شکایت نشکفته و شکفته کلیم
دل پر آبله داغدار من دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.