هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق سخن می‌گوید. او از اشک‌هایش، دل‌سوختگی‌ها و ناتوانی در کنترل احساساتش می‌گوید. همچنین، از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود سخن می‌راند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که پاسخ نامه‌اش تنها پاره کردن آن است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها ممکن است برای افراد زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵۲

از آن بچشم ترم بیحجاب می آید
که کار آینه گاهی ز آب می آید

اگرچه دیده بپایت نمی توانم سود
خوشم که اشک منت تا رکاب می آید

چو بینمت نتوانم که ضبط گریه کنم
زدود زلف بچشم من آب می آید

بملک حسن کسی با تو روبرو نشود
سخن در آینه و آفتاب می آید

حیا بگوشه آن چشم مست جا کرده
چو زاهدیکه ببزم شراب می آید

ز کشت سوخته ام بسکه دود می خیزد
سرشک رحم بچشم سحاب می آید

بکار و بار جهان دیده را دگر مگشا
چه فال عافیت از این کتاب می آید

کدام خرمن گل را کشیده در آغوش
کز آب آینه بوی گلاب می آید

جواب نامه همین پاره کردنست کلیم
مگو که قاصد ما بی جواب می آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.