۱۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۶

دل تمنای درد او دارد
خانه سیلاب آرزو دارد

خویش یکدیگرند عجز و غرور
تیغ پیوند با گلو دارد

چون کنم شرح حال دیده رقم
خامه ام گریه در گلو دارد

کو بکو دربدر زبس گردید
گریه در پیش ناله رو دارد

یکزبانم من و نمی گویم
سخنی را که پشت و رو دارد

چشم باریک بین اگر باشد
قدح آفتاب مو دارد

عکس را نیست جا در آینه ام
بدلم بسکه درد رو دارد

در سر کوی میفروشانست
گر کسی مغز در کدو دارد

پرغبارست دل ز غمخواری
خانه ام گرد رفت و رو دارد

از مریدان آن در است کلیم
خرقه داغ آرزو دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.