هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، درد فراق، و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌ها، حسرت‌ها، و دوری معشوق شکایت می‌کند و از ناعادلانه بودن روزگار گله دارد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند جنون، مستی، و مرگ نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و گاه تلخ است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات غیرمستقیم به مفاهیمی مانند مرگ و جنون وجود دارد که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۲۶۷

گهی که بر لب او چشم اشکبار افتد
دلم ز دیده نمکسود در کنار افتد

ز جنگجوئی او ایمنم ز کینه دهر
نمی گذارد نوبت بروزگار افتد

فلک بخشک نبسته است آنچنان کشتی
که اشک حسرت ما نیز آبدار افتد

ز دوری تو بچشمم سیاه شد عالم
بسان آینه ای کان بزنگبار افتد

نهشت دست جنون دامنی که بند شود
بخار زار علایق اگر گذار افتد

بچشم مست تو خون را حلال باید کرد
که ترک عربده جوید چو در خمار افتد

ترا ز صید دل ما چراست اینهمه عار
نه پادشاه گهی در پی شکار افتد

بمن زیاده ازین چهره شعله خیز مکن
چه لازمست که آتش بگوشوار افتد

زرشک روی تو گلشن چنان خورد بر هم
که آشیانه مرغان ز شاخسار افتد

نجات غرقه بحر تعلق آسان نیست
مگر ز تخته تابوت بر کنار افتد

کلیم عجز من و آن غرور یار همند
بسان گرد که دایم پی سوار افتد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.