هوش مصنوعی: این شعر بیانگر ناامیدی و رنج‌های زندگی است که با تصاویر شاعرانه مانند اشک، طوفان، صدف، و تیغ جور به تصویر کشیده شده است. شاعر از بی‌عدالتی روزگار و ناپایداری شرایط زندگی شکایت دارد و اشاره می‌کند که هیچ‌کس در این دنیا به آرامش و سامان کامل نمی‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و بیان ناامیدی و رنج‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. درک این شعر نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۷۰

اشکی که رخت خانه به طوفان نمی دهد
راهش بخویش دیده گریان نمی دهد

سر بر تن صدف نبود زانکه روزگار
یکجا به هیچکس سر و سامان نمی دهد

در کار خویشتن دل دیوانه عاقلست
ویرانه را به ملک سلیمان نمی دهد

جامست بی تعلق دوران که غیر او
خندان و روشکفته بکس جان نمی دهد

وصلش گران خری، ندهی جان اگر به نقد
کالای نسیه را کسی ارزان نمی دهد

تا تیغ جور حادثه ای در زمانه هست
میراب دهر آب به بستان نمی دهد

چشمی که از سواد سخن روشنی گرفت
این سرمه را بملک صفاهان نمی دهد

با رهنما چه کار اگر شوق کاملست
کس سیل را سراغ بیابان نمی دهد

در دل نگه مدار کلیم اشک شوق را
این طفل را کسی بدبستان نمی دهد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.