هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از کلیم کاشانی، با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، به بیان درد هجران، عشق و دلتنگی میپردازد. شاعر از عناصری مانند زلف، خون دل، ابرو، مسجد و محراب برای انتقال احساسات خود استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و تصاویر به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
غزل شمارهٔ ۲۹۰
دست مشاطه اگر زلف ترا تاب دهد
خون دلها گل رخسار ترا آب دهد
کاش بخت سیه از دیده شب بیدارم
روشنی را بستاند بعوض خواب دهد
خون دل رو بکمی کرده ز سوز تب هجر
آنقدر نیست که یک آبله را آب دهد
شکل ابروی تو خونریز چنان شد که امام
سوی مسجد چو رود پشت بمحراب دهد
ماند دل با غم و بگریخت صبوری چو کسی
کز میان در رود و خانه بسیلاب دهد
صد زمین گیر بهر سوی نشانیده چو من
خاک کوی تو که آرام بسیماب دهد
ننگ سامان نکشد خانه او همچو حباب
هر که را ایزد جمعیت اسباب دهد
باز وقتست که از تربیت اشک کلیم
خار دیوار سرایش گل سیراب دهد
خون دلها گل رخسار ترا آب دهد
کاش بخت سیه از دیده شب بیدارم
روشنی را بستاند بعوض خواب دهد
خون دل رو بکمی کرده ز سوز تب هجر
آنقدر نیست که یک آبله را آب دهد
شکل ابروی تو خونریز چنان شد که امام
سوی مسجد چو رود پشت بمحراب دهد
ماند دل با غم و بگریخت صبوری چو کسی
کز میان در رود و خانه بسیلاب دهد
صد زمین گیر بهر سوی نشانیده چو من
خاک کوی تو که آرام بسیماب دهد
ننگ سامان نکشد خانه او همچو حباب
هر که را ایزد جمعیت اسباب دهد
باز وقتست که از تربیت اشک کلیم
خار دیوار سرایش گل سیراب دهد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.