هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی از عشق، سودا، و پریشانی سخن می‌گوید. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گردباد، شمع، و زلف پریشان، احساسات عمیق و اغلب دردناک عشق را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند طلب، آوارگی، و وحدت حسن و عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند سودا و پریشانی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک کامل دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۱

نه زمی هر جا تنک ظرفی که برد از پا فتاد
آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد

گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید
نوبت هامون نوردی تا باشک ما فتاد

گریه نبود دیده ام گر دجله افشانی کند
کاب در چشمم ز دود آتش سودا فتاد

تا دم آخر بود سر در هوا مانند شمع
دیده هر کس که بر آن قامت زیبا فتاد

می دهد ز آشفتگی درس سیه روزی ز ما
زلف او با این پریشانی چه خوش انشا فتاد

عندلیب آن گلستانم که بندد باغبان
دیده را هر گه نقاب از چهره گلها فتاد

هر که در راه طلب خو کرد با آوارگی
گر بسان شمع یک جا شد مقیم از پا فتاد

از کمال اتحاد حسن و عشق آخر کلیم
هر گره کز زلف او وا شد بکار ما فتاد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.