۱۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۲

گاه اندیشه ای از روز جزا باید کرد
گذری بر سر خاک شهدا باید کرد

تو که ضبط نگه خود نتوانی کردن
منع رسوائی احباب چرا باید کرد

با همه سرکشی افتادگی از دست مده
گر همه شعله شوی کار گیا باید کرد

طلب شاهد مقصود ز هر سو، شرطست
هر قدم در ره او رو بقفا باید کرد

شب شود روز حیات و نرود حسرت وصل
ما چنان روزه نگیریم که وا باید کرد

بدلم حسرت در خاک طپیدن مگذار
بسملم کرده ای از دست رها باید کرد

طرفه حالیستکه در خون دل خویش کلیم
دست و پائی نه و چون موج شنا باید کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.