هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مضامین عرفانی و فلسفی سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند میکده، فقر، نور، و ویرانهها، به مفاهیمی مانند رنج، عشق، و جستجوی معنویت میپردازد. او از ناپایداری دنیا و دردهای درونی سخن میگوید و به دنبال آرامش و حقیقت است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و نمادها نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارند.
غزل شمارهٔ ۳۲۸
همه محروم و ازو دست کسی دور نبود
کس ندیدم که درین میکده مخمور نبود
فقر و روشندلی آئینه رخسار همند
هیچ ویرانه ندیدم که پر نور نبود
دلم از کاوش مژگان تو از سینه گریخت
جای آسایش در خانه زنبور نبود
من درین میکده پیش قدحی بنشستم
که سرش بسته تر از کاسه طنبور نبود
خط اگر سرکشد از خطه حسن تو مرنج
که بفرمان سلیمان هم این مور نبود
شعله داغ برونم بدرون نور نداد
شمع تربت سبب روشنی کور نبود
تا تبسم بدلم مشت نمک می پاشد
چشم داغم بره مرهم کافور نبود
حال سوز دل ما یار ندانست کلیم
از سیه بختی در آتش ما نبور نبود
کس ندیدم که درین میکده مخمور نبود
فقر و روشندلی آئینه رخسار همند
هیچ ویرانه ندیدم که پر نور نبود
دلم از کاوش مژگان تو از سینه گریخت
جای آسایش در خانه زنبور نبود
من درین میکده پیش قدحی بنشستم
که سرش بسته تر از کاسه طنبور نبود
خط اگر سرکشد از خطه حسن تو مرنج
که بفرمان سلیمان هم این مور نبود
شعله داغ برونم بدرون نور نداد
شمع تربت سبب روشنی کور نبود
تا تبسم بدلم مشت نمک می پاشد
چشم داغم بره مرهم کافور نبود
حال سوز دل ما یار ندانست کلیم
از سیه بختی در آتش ما نبور نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.