هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از کلیم کاشانی، عشق و دلدادگی به معشوق را با استعاره‌های زیبا مانند کعبه، شمع، و سکه بیان می‌کند. شاعر بر بی‌قاعدگی‌های مسیر عشق و یکسان‌دیدن نیک و بد در این راه تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند بی‌قاعدگی در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۳۲

زیوری از داغ مرد عشق را بهتر نبود
کعبه دل را به از وی حلقه ای بر در نبود

فیض بخشی سربلندی آورد بنگر که شمع
تا دم آخر سرش بی زیور افسر نبود

با همه حیرانی و سرگشتگی از جذب شوق
رفته ام راهی که خضرش نیز بی رهبر نبود

بعد مردن خاکم از آغوش خود بیرون فکند
مهربانی هیچگه در طبع این مادر نبود

در دیار عشقبازی روی سامان کس ندید
سکه در این ملک هرگز روشناس زر نبود

جلوه گاه حسن خواهد اینهمه پرهیز چیست
رخ مپوش از دیده ما باده بی ساغر نبود

نیک و بد یکسان بود در پیش طبع ما کلیم
هیچ عکس آئینه را از دیگری بهتر نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.