هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و ناامیدی از وفاداری سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند پروانه و شمع، به بیان احساسات خود می‌پردازد و از جفا، بی‌وفایی و بخل در عشق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها نامناسب باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۸

بیا که دل ز تو غیر از جفا نمی خواهد
سپند از آتش مهر و وفا نمی خواهد

چو من ببرم در آیم برای جا دادن
تو برمخیز که پروانه جا نمی خواهد

بدام حادثه افتاده را ز عقل چه سود
فتاد کور چو در چه عصا نمی خواهد

عجب که جوهر من رنگ عجز برتابد
زبان تیغ امان از بلا نمی خواهد

فسردگی را بازار آنچنان گرمست
که کاه روی دل از کهربا نمی خواهد

کرم ز بخل به، اما بخیل به ز کریم
بخیل هرگز کس را گدا نمی خواهد

قبول عام ازین بیشتر نمی باشد
که استخوان مرا هم هما نمی خواهد

کلیم سوخته عریان بیسروپائی است
بسان شمع کلاه و قبا نمی خواهد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.