هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی مانند بلایای ناگهانی، گذر زمان، ناامیدی، دوری از وطن و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند باغبان، خزان، گلستان و غربت، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، موضوعاتی مانند ناامیدی و غربت ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۵

گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد
اول بلا بمرغ بلند آشیان رسد

ای باغبان زبستن در پس نمی رود
غارتگر خزان چو باین گلستان رسد

حرف شب وصال که عمرش دراز باد
کوته تر است از آنکه ز دل بر زبان رسد

آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بدل بصلح چو فصل خزان رسد

مرهم بداغ غربت ما کی نهد وطن
گوهر ندیده ایم که دیگر بکان رسد

من جغد این خرابه ام آخر هما نیم
از خوان رزق تا بکیم استخوان رسد

رفتم فرو بخاک زسرکوب دشمنان
نوبت کجا بسرزنش دشمنان رسد

بی بال و پر چو رنگ زرخسار می پریم
روزیکه وقت رفتن ازین آشیان رسد

پیغام عیش دیر بما می رسد کلیم
می در بهار اگر نکشم در خزان رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.