هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی در زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌توجهی طبیعت و جهان به احساساتش گلایه دارد و از تنهایی و ناکامی می‌نالد. او از مرگ و نابودی مانند حباب می‌ترسد و از تغییرناپذیری شرایط شکایت می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به عشق و زیبایی دارد و از تأثیرات آن بر زندگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مضامین غمگین و ناامیدکننده هستند که نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۸

نه درین گلشن گلی از آشنائی بو دهد
نه نسیمی غنچه گلهای ما را رو دهد

بیم آن باشد که شادی مرگ کردم چون حباب
گر درین آب و هوایم خنده گاهی رو دهد

چرخ دیگرگون نخواهد شد بدلتنگی ساز
پستی این سقف سر را تکیه بر زانو دهد

در پناه عارضت خط ملک خوبی را گرفت
دشمن خود را چرا کس اینقدر پهلو دهد

ناله ای بشنو زبلبل چون بگلشن آمدی
اینقدر بنشین که گل زخمی ز زلفت بو دهد

گردش چشمت چو پیماید بهر کس دور خویش
سرمه را بتوان بخورد هر نصیحت گو دهد

در علاج درد دل ساقی طبیبت بس کلیم
بوسه فرماید غذا، وز باده ات دارو دهد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.