۱۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۳

از ضبط گریه دست دل ناتوان کشید
خاشاک سیل را نتواند عنان کشید

یک شربت آب جو بدل جمع کس نخورد
تا موج شکل زلف بر آب روان کشید

پیکان غمزه در دل ما جا گرفته است
این آه و ناله نیست که آسان توان کشید

گلزار آرزو که چمن در چمن شکفت
خمیازه بر طراوت فصل خزان کشید

دست از جهان و هر چه درو هست می کشم
پا را نمی توانم از آن آستان کشید

در راه شوق چون جرس از ناله زنده ایم
دلمرده است هر که نفس بیفغان کشید

شکرانه را که ناوکت از دل خطا نشد
باید بدست خویش خدنگ از نشان کشید

آزاده را زخواهش دنیا گریز نیست
هر مرغ خار و خس بسوی آشیان کشید

تا دید سرفشانی تیغ تو را کلیم
او هم سر هوس بمیان سران کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.