هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غنایی است که در آن شاعر از درد عشق، ناکامی‌ها و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او از عقده‌های دل، بی‌وفایی روزگار، و ناتوانی در درمان درد فراق می‌نالد. همچنین، به نقش تقدیر و فلک در جدایی‌ها اشاره کرده و از مدارا نکردن با دشمنان و رقیبان سخن می‌گوید. در پایان، شاعر به عادت‌های دردناک و یادگاری‌های عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، تقدیر و مدارا نکردن با دشمنان ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۵

شکفت غنچه و این عقده ام به دل جا کرد
که دهر چون گره از کار بسته ای وا کرد

پسند خاطر یک تن نیم چه چاره کنم
که بی نفاق به یک دل نمی توان جا کرد

به کشوری که سر زلف ها پریشانست
نمی توان سر شوریده را مداوا کرد

نه دشمنم به رقیبان چرا به من نرسید
فلک وصال تو را گر نصیب اعدا کرد

کسی که مشق مدارایی از کمان گرفت
به هیچ خصم نمی بایدش مدارا کرد

که دید دیده ی گریان من که گریه نکرد
به غیر دوست که پنداشت سیر دریا کرد

به ضبط دامنم اکنون سرشک تن ندهد
که طفل خود سر عادت به سیر صحرا کرد

زطره ی تو هر آن عقده ای که شانه گشاد
به یادگاری زلف تو در دلم جا کرد

به جور دوست که تن همچو ما نهاد کلیم
به گل حساب شد ار خاک بر سرما کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.