۱۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۲

به عهد جور تو دل ترک آه و افغان کرد
به جرم بی اثری ناله را به زندان کرد

درون سینه به ذوقی نشست ناوک او
که ناله را ز برون آمدن پشیمان کرد

به هوش باش دلا آه شعله ناک مکش
کنون که ناوک او سینه را نیستان کرد

به چشم روشنی داغ های کهنه ی روم
تبسمش نمک تازه در نمکدان کرد

همان به قیمت جان می خرند از لب او
چه شد که گریه ی من نرخ گوهر ارزان کرد

برو در آید اشکم چو طفل نو رفتار
اگر چه در طلبش طی صد بیابان کرد

بدان مثابه که خیزد سخن زروی سخن
کسی که یاد مرا برد یاد نسیان کرد

نم سرشک لب تشنه را گشاد از هم
کلیم آخر ما را ز گریه خندان کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.