۱۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۷

تا یافت عزت از تو مکان گوالیار
سوگند خورده چرخ بجان گوالیار

گرد سپاه شاه جهان گر نمی رسد
بی سرمه بود چشم بتان گوالیار

چون سفره کریم کشیده است قلعه اش
گردان نشسته بر سر خوان گوالیار

از کنگرش که کرده زبان در دهان چرخ
گردون گرفته یاد، زبان گوالیار

این قلعه ایست کز شرف پای بوس شاه
بر چرخ سر کشنده مکان گوالیار

صد رنگ چون بهار شد از خیمه سپاه
در کوچ لشکرست قران گوالیار

از فیض چتر شاه که خورشید پیکرست
گوهر چو لاله رسته زکان گوالیار

از بندگی ثانی صاحبقران کلیم
گردیده سرفراز بسان گوالیار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.