هوش مصنوعی: این شعر از کلیم کاشانی بیانگر درد عشق ناکام و اندوه ناشی از آن است. شاعر از غم‌های عشق، انتظار بی‌پایان، ناامیدی از وصال، و از دست دادن زیبایی‌ها سخن می‌گوید. او از افسوس‌های بی‌شمار و تلاش‌های بی‌ثمر در عشق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۹

نهال عشق که برگش غمست و بار افسوس
اگر ز گریه نشد سبز صد هزار افسوس

نیامدی و سیاهی ز داغها افتاد
سفید شد برهت چشم انتظار افسوس

میان گرد کدورت پدید نیست دلم
چه سازم آینه گم گشت در غبار افسوس

بآه و ناله میسر نمی شود وصلت
نسیم، رنگ ندارد زنوبهار افسوس

باشک ریزی رامم نشد چه چاره کنم
همیشه می رمد از دانه ام شکار افسوس

باین دو دیده ز حسنت چه می توان دیدن
هزار چشم نداریم صد هزار افسوس

ببوسه بازی او هر چه داشت باخت کلیم
نمی نشیند نقشش درین قمار افسوس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.