هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تلاشهای خود برای روشنکردن آینههای وجود و پاکسازی درون سخن میگوید. او از رنجها و اشکهایی که در راه عشق و معرفت ریخته، یاد میکند و به خودسازی و تزکیه نفس اشاره دارد. همچنین، از عشق و خیال معشوق به عنوان محرکی برای تحول درونی یاد میشود. در نهایت، شاعر به بیقراری و بیتابی خود در مسیر عشق و رسیدن به کمال اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از استعارهها و تشبیههای بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند تا بهطور کامل درک شوند.
غزل شمارهٔ ۴۲۴
تا من از صیقل می آینه روشن کردم
شیشه را شمع ره شیخ و برهمن کردم
آب آهن همه از دیده زنجیر چکید
بسکه چون سلسله در بند تو شیون کردم
لایق برق نشد باد هم از ننگ نبرد
کشته های عمل خویش چو خرمن کردم
در جهان طالع خاکستر صیقل دارم
خود سیه روز و هزار آینه روشن کردم
کنج تاریک من از چشم بد روزن دور
با خیال تو در او دست بگردن کردم
همتم آتش داغ از در همسایه نخواست
من دیوانه از آن جای بگلخن کردم
کاغذ گرده شد از سوزن مژگان تو دل
رنگش از سرمه آن نرگس پرفن کردم
جای یک خار نه در پای و نه در دامن ماند
چشم بد دور که خوش غارت گلشن کردم
فرصت دوختن چاک دلم نیست کلیم
تیغ برداشته تا رشته بسوزن کردم
شیشه را شمع ره شیخ و برهمن کردم
آب آهن همه از دیده زنجیر چکید
بسکه چون سلسله در بند تو شیون کردم
لایق برق نشد باد هم از ننگ نبرد
کشته های عمل خویش چو خرمن کردم
در جهان طالع خاکستر صیقل دارم
خود سیه روز و هزار آینه روشن کردم
کنج تاریک من از چشم بد روزن دور
با خیال تو در او دست بگردن کردم
همتم آتش داغ از در همسایه نخواست
من دیوانه از آن جای بگلخن کردم
کاغذ گرده شد از سوزن مژگان تو دل
رنگش از سرمه آن نرگس پرفن کردم
جای یک خار نه در پای و نه در دامن ماند
چشم بد دور که خوش غارت گلشن کردم
فرصت دوختن چاک دلم نیست کلیم
تیغ برداشته تا رشته بسوزن کردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.