هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رهایی از قید تقوا و رسوایی در میان مردم سخن میگوید. او خود را دیوانهای میداند که با باد میسازد و در گوشهی عزلت اشک میریزد. شاعر از تجملات دنیوی بیزار است و خود را مانند رشتهای میداند که اگر در گهر افتد، ارزشمند میشود. او همچنین از دامهای بینتیجه میگوید و اشاره میکند که اگر اجازه دهند، مانند بوی شراب از پردهی عصمت بیرون خواهد آمد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۲۶
خواهم ز بس پرده تقوی بدر افتم
چندی بزبان همه کس چون خبر افتم
این همسفران پشت بمقصود روانند
شاید که بمانم قدمی پیشتر افتم
دیوانه آنزلفم و از غایت سودا
با باد در آویزم و با شانه درافتم
این گوشه عزلت ز تو آب رخم افزود
نشناسم اگر قدر ترا دربدر افتم
بر خویش نمی بالم از اسباب تجمل
چون رشته سراپای اگر در گهر افتم
صیدم بتکلف نتوان کرد درین دشت
هر دام که بیدانه، درو زودتر افتم
مستوری من چیست کلیم، ار بگذارند
چون بوی می از پرده عصمت بدر افتم
چندی بزبان همه کس چون خبر افتم
این همسفران پشت بمقصود روانند
شاید که بمانم قدمی پیشتر افتم
دیوانه آنزلفم و از غایت سودا
با باد در آویزم و با شانه درافتم
این گوشه عزلت ز تو آب رخم افزود
نشناسم اگر قدر ترا دربدر افتم
بر خویش نمی بالم از اسباب تجمل
چون رشته سراپای اگر در گهر افتم
صیدم بتکلف نتوان کرد درین دشت
هر دام که بیدانه، درو زودتر افتم
مستوری من چیست کلیم، ار بگذارند
چون بوی می از پرده عصمت بدر افتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.