هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار عاشقانه، به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق می‌پردازد. او از جدایی و فراق شکایت دارد و آرزوی وصال را در سر می‌پروراند. شاعر از توبه نامه نوشتن امتناع می‌کند و به جای آن، زلف یار را می‌طلبد. او از درد فراق و حسرت دیدار می‌نالد و آرزو می‌کند که بتواند یک بار دیگر شاهد دیدار معشوق باشد. شاعر از دنیا و رنگ‌های آن بیزار است و تنها به معشوق می‌اندیشد. او از زخم‌های عشق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند با زلف معشوق زخم‌های خود را التیام بخشد. شاعر در نهایت، از روزگار شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند مانند مجنون، شمع مزار معشوق شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاهی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، حسرت، و شکایت از روزگار نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۲۸

بدور خویش ز مینا حصار می خواهم
در آن میانه ترا در کنار می خواهم

بتوبه نامه نمی شویم از گنه که بحشر
بکف مسوده زلف یار می خواهم

چو چشم حسرتم افتد بتیغ ابروی دوست
یکیست عمر و شهادت دوبار می خواهم

بروی کار جهان رنگ دیگرم هوس است
درین چمن نه خزان نه بهار می خواهم

ستم بود که گل زخم مشکبو نشود
ز تار زلف تو یک بخیه وار می خواهم

غبار اخگر دل را بآب نتوان برد
نسیمی از سر زلف نگار می خواهم

بسیل اشک سپردم سرای هستی خویش
ز خود سفر چکنم خانه دار می خواهم

غبار خاطر از آن می دهم بشکوه برون
که خاک بر سر این روزگار می خواهم

ببادیه نبرم گر کلیم را چکنم
برای مجنون شمع مزار می خواهم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.