هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید، از طوفان‌های بخت بد، تنهایی، بی‌خانمانی، و ناملایمات روزگار سخن می‌راند. اما در میان این همه درد، گاه glimpses of hope (نشانه‌هایی از امید) مانند باران، آزادی، و لبخندهای شیرین را می‌بیند و شکرگزار است. او با وجود تمام مشکلات، صبور است و از رنج‌هایش درس می‌گیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج، صبر، و امید ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۷

نه همین از بخت بد طوفان ز عمان دیده ام
دایم از جوش تری از قطره طغیان دیده ام

صد خلل در راحت تنهائیم افتاد اگر
زآشنایان گردبادی در بیابان دیده ام

از غم بیخانمانی گریه ام رو داده است
آشیان بلبلی گر در گلستان دیده ام

شانه تاری چند از زلفت بچنگ آورد و من
حاصلی گردیده ام، خواب پریشان دیده ام

شکوه بخت از زبانم سر نزد، گوئیکه من
در سواد تیره بختی آب حیوان دیده ام

از هدف صابرترم هر جا بلائی رو دهد
شکر باران کرده ام گر تیرباران دیده ام

اشک ما از گرمی شوق دگر آید بوجد
رقص آزادی طفلان از دبستان دیده ام

استخوان من قناعت بر هما شیرین کند
زین شکرریزی کزان لبهای خندان دیده ام

می توان دریافت فیض سینه چاکی را کلیم
زین گشایشها که از چاک گریبان دیده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.