هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از جدایی و فقدان است. شاعر از تاریکی و اندوه زندگی بدون معشوق می‌گوید و از اشک و خون به جای گل یاد می‌کند. او از نگاه بدبینانه به زندگی و پنهان کردن شادی‌ها سخن می‌گوید و در نهایت، پذیرش رنج و تحمل دشواری‌ها را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، درد و رنج، و تفکرات فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴۱

شکوه درد ترا کی پیش درمان می کنیم
تشنه می میرم و شکر آبحیوان می کنیم

بیتو تاریکست کشمیر ایچراغ دیده ها
ما سیه روزیم در شب سیر بستان می کنیم

گل اگر تا سینه در کشمیر می آید چسود
ما که گل از اشک خونین در گریبان می کنیم

در کمین عیش از بس دیده بد دیده ایم
باده را از چشم ساغر نیز پنهان می کنیم

ماجرای دیده می گوئیم پیش سیل اشک
ابلهی بین شکوه کشتی بطوفان می کنیم

تا تو رفتی دل تفکر خویشتن افتاده است
سر چو می بازیم آنگه فکر سامان می کنیم

باده کشمیر از بزم تو صاحب نشئه بود
بیتو ما خاطر نشان می پرستان می کنیم

داغ می ماند کلیم ار لاله زار از دست رفت
هر چه دشوارست ما بر خویش آسان می کنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.