هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های روحی و جسمی خود می‌گوید. او احساس ضعف و ناتوانی می‌کند و از تنهایی و دوری از شادی سخن می‌راند. همچنین، به ناتوانی در یافتن درمان و آرامش اشاره می‌کند و سبکباری را تنها هنر خود می‌داند. در نهایت، عمر را در انتظار نابودی می‌بیند و خود را مانند حباب می‌پندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی موجود در شعر، مانند دردهای روحی، تنهایی و ناامیدی، برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۱

ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم

هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم

سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
بدستگاه قناعت ز بسکه مغرورم

چنینکه صورت خامم کدورت انگیزست
ببزم دهر تو گوئی چراغ بینورم

ز خلق راحت تنهائیم رهانیده
بکنج خلوت خود در بهشت بیحورم

بباغ دهر خس آشیانه را مانم
که در میان طراوت ز خرمی دورم

ز ضعف بار مداوا نمی توانم برد
طبیب را چه گنه گر همیشه رنجورم

نیافتم هنری بهتر از سبکباری
اگر ندارم چیزی ببار معذورم

در انتظار خرابی بسر رود عمر
کلیم همچو حباب آنزمان که معمورم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.