هوش مصنوعی: این شعر از تجربیات عمیق و تلخ شاعر در زندگی سخن می‌گوید. او از دیدن ناپاکی‌ها، بدی‌ها و رنج‌های فراوان در جهان می‌نالد و احساس می‌کند که هر چه دیده از بدی بدتر بوده است. شاعر از فراق و سوختن در عشق، طوفان اشک‌ها و اضطراب‌های درونی خود می‌گوید. همچنین، او به ظاهر و باطن انسان‌ها اشاره می‌کند و از دیدن ظاهر صاف اما باطن ناپاک اطرافیانش ابراز ناامیدی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی، ناامیدی و رنج‌های انسانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و سوختن در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۵۵

همه پاکان بحر و بر دیدم
چه تری ها زخشک وتر دیدم

نیک و بد در زمانه ما نیست
هر چه دیدم ز بد بتر دیدم

سوختن در فراق او این بود
پختگی ها کزین سفر دیدم

می رمم همچو سگ گزیده زآب
بسکه طوفان ز چشم تر دیدم

سرمه را دیده ام بآب دهد
دود آتشگه جگر دیدم

عقل را در سرم بچرخ آورد
پیچ و تابی کز آن کمر دیدم

می روم رو شکفته تا دم تیغ
چین پیشانی سپر دیدم

باطنش همچو پشت آینه بود
ظاهر هر که صاف تر دیدم

شیشه از سنگ آن ندید کلیم
که من از بالش هنر دیدم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.