هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق، ناامیدی از وفاداری، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی گل و لاله، از دست دادن متاع دل، و بی‌پاسخ ماندن شکایت‌هایش می‌نالد. در عین حال، اشاره‌ای به امیدواری و حمایت معنوی (سایه شاه جهان) دارد و پایان شعر با نوعی تسلیم و پذیرش همراه است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی، همراه با اشارات به رنج‌های عاطفی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۸

ز سوز عشق چه هنگامه فغان بندیم
چو شمع کشته ازین ماجرا زبان بندیم

نهال سرکش گل بیوفا و لاله دو رو
درین چمن به چه امید آشیان بندیم

دمیکه ما گره از کار عیش بگشائیم
خیال بوسه بر آن خاک آستان بندیم

متاع خانه دل آنچنان بیغما رفت
دری نماند که بر روی دشمنان بندیم

هزار شکوه یکی کردم و کسی نشنید
گذشت آنکه زیکحرف داستان بندیم

گره بموی چو افتاد باز نگشاید
غنیمت است بیا دل در آن میان بندیم

کلیم سایه شاه جهان چو بر سر ماست
به پشت چرخ دگر دست کهکشان بدیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.