هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید، از ناامیدی و تنهایی شکایت دارد، اما در عین حال به امید و تلاش اشاره می‌کند. او از عشق و مستی نیز سخن می‌گوید و در نهایت به صبر و بردباری در برابر مشکلات زندگی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، تنهایی و مستی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

غزل شمارهٔ ۴۸۹

ریخت ناخن بسکه خار یأس از پا می کشم
بر در دل می نشینم پا ز درها می کشم

ساعدم از زیر بار آستین بیرون نرفت
چون نگویم دست همت را زدنیا می کشم

شحنه را بر من گرفتی، محتسب را دست نیست
شیشه در بارم نباشد گرچه صهبا می کشم

دور من چون می رسد ساقی دو ساغر ده مرا
می بیاد آندو چشم مست شهلا می کشم

حلقه ای در گوش بخت افکنده آنچشم سیاه
کز نگاهش سرمه در چشم تماشا می کشم

می رسد مستی بسرحدی که نشناسم ترا
جام سرشار تغافل سخت تنها می کشم

سنگ در دیوارها از شوخی طفلان نماند
شهر اگر ویران شود خود را بصحرا می کشم

ناخدای کشتی می می توانم شد کلیم
بردبارم همچو کشتی گرچه دریا می کشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.