هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره فروتنی، تقدیر، ناامیدی و پشیمانی است. شاعر خود را مانند خاکی فروتن می‌داند که سال‌هاست جامه‌ای کهنه بر تن دارد. او از سرنوشت خود ناراضی است و احساس می‌کند که بخت از او روی گردانده است. همچنین، او از ناتوانی در درک معنای واقعی عبادت و زندگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۱

خاک نشینی است سلیمانیم
دست بود افسر سلطانیم

هست چهل سال که میپوشمش
کهنه نشد جامه عریانیم

جوش سرشکم بمقام وداع
جمعم و سرگرم پریشانیم

نسخه گرفتست نظام جهان
از نسق بیسر و سامانیم

خاک تواضع ز ازل ریخته
دست قضا بر خط پیشانیم

روی نیاز از همه سو تافتم
قبله نفهمیده مسلمانیم

بخت ز آغوش من انگیخته
همچو صدف باعث ویرانیم

در دهن از روزه حرمان من
نیست جز انگشت پشیمانیم

من ز سواد سخنم چون کلیم
نه همدانی و نه کاشانیم
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.