هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حالتی از سردرگمی، بی‌قراری و عشق سخن می‌گوید. او خود را در سفر زندگی مانند سیلاب بی‌قرار می‌بیند و در وطن نیز احساس بی‌پناهی می‌کند. عشق و هوس را فریبنده می‌داند و از رنج‌های زندگی و بی‌هدفی گله می‌کند. او از عشق به عنوان نیرویی ویرانگر یاد می‌کند که وجودش را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین، از بی‌توجهی دیگران و غفلت از وضعیت خود شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سردرگمی وجودی و رنج‌های عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۱

همین نه در سفر آشفته تر ز سیلابم
که در وطن همه سر گشته تر ز گردابم

چرا فریب شراب هوس خورم که چو شمع
تمام عمر بیکقطره آب سیرابم

ز سر نهادن و از سر گذشتن است سجود
به کیش من که خم تیغ اوست محرابم

نه رهبر و نه رفیق و نه منزلست مرا
براه شوق عنان بر عنان سیلابم

بدست عشق یکی ساز دلخراشم من
که تارم از رگ جان، نشتر است مضرابم

مرا ز وضع نو غفلت زیاده شد ناصح
زبان بیند کز افسانه می برد خوابم

به بر و بحرم سرگشتگی رفیق رهست
گمان برم که خس گردباد گردابم

اگرچه تیغ نیم روزگار دریا دل
در آتشم فکند تا دمی دهد آبم

ز اشک و آه که یارب زیاده باد کلیم
همیشه آتش سامان و سیل اسبابم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.