۱۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۶

دل از غم بیش و کم تقدیر گذشته
وز نیک و بد عالم دلگیر گذشته

پرواز وطن شیوه بال و پر من نیست
عمرم بغریبی چو پر تیر گذشته

چون در نگری در کف شوریدگی ماست
سر رشته هر کار زتدبیر گذشته

امروز بافسون وفا پیش سلامست
ترکی که زما دست بشمشیر گذشته

در راه طلب همت این هر دو بلند است
آهم ز اثر، اشک ز تأثیر گذشته

راه دل و جان غمزه او زد بنگاهی
یک ناوک کاری ز دو نخجیر گذشته

خارم بجگر کاشته و داغ بسینه
در دل چو گل و لاله کشمیر گذشته

در کوی جنون کلبه ما نیز نشان است
گامی دو سه از خانه زنجیر گذشته

یکباره کلیم از لب و دندان تو دل کند
طفل هوسش زین شکر و شیر گذشته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.