هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق، ناامیدی و سختی‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌عدالتی‌ها، ناملایمات و دشواری‌های زمانه شکایت دارد و احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند تقوا، عرفان و مبارزه درونی دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، ماتم و مبارزه‌ی درونی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۳

دوران ز عاریتها دندان ز ما گرفته
نوبت رسد بنانم چون آسیا گرفته

داریم در فراقت اشک بهانه جوئی
بدخوی تر ز طفل از شیر وا گرفته

صد برق ناامیدی کرده کمین ز هر سو
نخل امیدواری هر جا که پا گرفته

بر سفره زمانه کش غیر استخوان نیست
هر کس دمی نشسته طبع هما گرفته

صد دستگیرش ار هست نقش قدم نخیزد
تعلیم خاکساری گوئی زما گرفته

تمییز صاف از درد دوران نمی تواند
هر آستان نشینی در صدر جا گرفته

با آنکه هر دو زلفش در کشتنم یکی شد
هر تاری از ندامت ماتم جدا گرفته

ریزند خرقه پوشان خون در لباس تقوی
شمشیر این دلیران جا در عصا گرفته

آوارگان ندارند پیر طریق جز ما
هر کس کلیم شد پیر همت ز ما گرفته
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.