۱۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۶

ز بزمی برنمی خیزد سرود نغمه پردازی
همین از خانه تنگ جرس می آید آوازی

دلم پر مایه است از درد چاکی خواهد از تیغت
که باید خانه ارباب دولت را در بازی

بگیتی گر چه مشهورم ولی از کام دل دورم
چه سود از امتیاز من دریغا بخت ممتازی

صدای آشنا زین شش جهت نشنیده ام هرگز
مگر گاهی که از کوه غمم می آید آوازی

زرشک چشم خود خون می خورم در جستجوی او
که هر مژگانش هم پائی بود هم بال پروازی

بزنجیرم نشاید داشت در بزم ورع کیشان
بکوی مطربان در بندم از ابریشم سازی

منم آن بلبل کز شوق گل بیخود روم آنجا
نشان یابم گل خونین اگر در چنگل بازی

کلیم از دست دادم اختیار خانه دل را
چنان کانجا ندارم جای پنهان کردن رازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.