هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق سخن می‌گوید. او از نگاه‌های معشوق، مژگان‌های فریبنده‌اش و دل‌ربایی‌هایش یاد می‌کند و از درد جدایی و بی‌توجهی معشوق می‌نالد. شاعر خود را همچون گدایی می‌داند که به دنبال توجه معشوق است و از شرمندگی و خجلت خود در برابر زیبایی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۵۶۹

زتیغ تو بر دل در آشنائی
گشادیم شاید ازین در در آئی

نگه را بمژگان رسان، چند باشد
میان دو همخانه ناآشنائی

سر الفت ابروان تو گردم
که یک مو ندارند از هم جدائی

به پیش فریبنده چشم تو میرم
که مژگان ز مژگان کند دلربائی

بدریوزه خاکپایت بتان را
شود دیده ها کاسه های گدائی

براه تو ای صید وحشی ز هر سو
شد از دیده دامها روشنائی

ترا شمع در هیچ بزمی نبیند
که نگدازد از خجلت خودنمائی

زبر گشته مژگانت آخر نپرسی
که رو بر قفا از چه بی جدائی

کلیم آتش داغت افسرده گشته
منه دل برین چشم بی روشنائی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.