هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، درباره عشق شدید و شیفتگی به معشوق است که جهان را تحت تأثیر زیبایی و جذابیت او می‌بیند. شاعر از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید و خود را اسیر زلف معشوق و عقل را سرگشته از نور روی او می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به جلوه‌های الهی و عرفانی در این عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و پیچیده در آن وجود دارد که نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۲

از حسن عالم گیراو کونین پرغوغاشدست
وز تاب زلف سرکشش عالم پراز سوداشدست

جان و دلم در حلقه مویش گرفتار آمدست
عقلم زنور روی او سرگشته و شیدا شدست

از جام عشقند از ازل، ذرات مست لم یزل
ساقی صلایی میزند میخانه رادر واشدست

نام و نشان عالم و آدم نبود اندرمیان
از جلوه حسن رخش نام جهان پیدا شدست

در صورت عالم علم بینم جمال آن صنم
مجنون عشقم لاجرم عالم برم لیلا شدست

من از غم عشقش چنین زار و نزار و ناتوان
رحمتش نمی آید بمن گوئی دلش خاراشدست

عیش و حضوری در جهان دارم که کس ندهد نشان
زیراکه شاه عشق راجان ودلم مأوا شدست

ای کاشکی آن تند خو پرده برافکندی زرو
تا هر کسی دیدی که او نور جهان آراشدست

نام اسیری در جهان قلاش ورند و مست دان
یارب چه شد کز عاشقان او در جهان رسواشدست
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.