۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۸

پیش عارف که ز آفات طریق اگاهست
دیدن علم و عمل هر دو حجاب راهست

مهر رخسار تو بیند ز همه ذره عیان
هرکه او را بجهان جان ودل آگاهست

هرگدایی که بدرگاه تو یابد راهی
خاک پایش بیقین تاج سریر شاهست

دعوی حسن ترا ای صنم مه سیما
شاهد عذل یکی مهر و دگر یک ماهست

گر چه داری تو بهر گوشه گرفتار دگر
مست و دیوانه بعشقت عجب ار چون ما، هست

سالک راه بمنزل برسد آخر کار
همت پیر طریقت اگرش همراهست

دولت وصل تو چون جان اسیری دریافت
دل که فارغ ز غم منصب و مال و جاهست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.