۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

ای بیخبر از گریه خونین جگری چند
باز آی، که در پای تو ریزم گهری چند

سوز دل عشاق چه دانند که چونست
بگریخته از داغ بلا بی جگری چند

چون لاله بداغ دل و خوناب جگر باش
ای چشم چو نرگس همه برسیم و زری چند

با هر خس و خاری منشین ای گل رعنا
کز باد صبا دوش شنیدم خبری چند

مائیم طریق خرد از دست نهاده
وارسته به اقبال تو از درد سری چند

گفتی: چه کسانند اسیران ره عشق
ماتم زده سوخته در بدری چند

شاهی سفر عشق به غفلت نتوان رفت
هشدار، که این مرحله دارد خطری چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.