هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه، احساس تنهایی و ناامیدی است. شاعر از عشق بی‌پاسخ، دل‌تنگی و آرزوهای باطل خود می‌گوید و در نهایت به تسلیم و پذیرش سرنوشت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و تسلیم نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۱۱۱

هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش
ما گرفتار به داغ دل بیحاصل خویش

چند بینم سوی خوبان و دل از دست دهم
وقت آنست که دستی بنهم بر دل خویش

روزگاری سر من خاک درت منزل داشت
گر بود عمر، رسم باز به سر منزل خویش

کارم از زلف تو درهم شد و مشکل اینست
که گشادن نتوان پیش کسی مشکل خویش

دل ز اندیشه تو باز نیاید به جفا
تو و بیداد و من و آرزوی باطل خویش

دم آخر سوی ما بین، که شهیدان ترا
شرط باشد بحلی خواستن از قاتل خویش

شاهی، افتاده به خاک در او خوش میباش
سگ گوئی، که دهد جای تو در محفل خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.