هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از نامهربانی معشوق، زیان‌های عشق، و دردهای روحی خود سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که از این شرایط خسته شده است. با وجود زیبایی‌های معشوق، رنج‌های عشق برای او غیرقابل تحمل شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و رنج‌های روحی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳

ایها العشاق از آن نامهربان بس شد مرا
ورچه با جانست پیوندش ز جان بس شد مرا

عارض چون یاسمین و طره چون سنبلش
گرید بیضا و ثعبانست از آن بس شد مرا

گر به لعل درفشان سازد دوای درد دل
ترک دل گیرم ز لعل درفشان بس شد مرا

گر زیان شد نقد عمرم بر سر بازار عشق
سود بینم چون ز سودای فلان بس شد مرا

گر ز تاب آفتاب غم بسوزد جان من
گو بسوز او سایه ی سرو روان بس شد مرا

در گلستان وصالش بلبلی بودم فصیح
خارم اندر پا شکست از گلستان بس شد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.