هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و تلخی‌های عشق شکایت دارد و بیان می‌کند که عشق معشوق، روحش را مانند فرهاد دچار رنج کرده است. شاعر همچنین اشاره‌ای به تأثیر عمیق معشوق بر زندگی خود دارد و می‌گوید که عشق او همدم و همزاد جانش شده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مقایسه روح شاعر با فرهاد نیاز به آشنایی با ادبیات و اسطوره‌های فارسی دارد.

شمارهٔ ۸

تا بر آن قامت و بالا نظر افتاد مرا
بس ملولست دل از سرو و زشمشاد مرا

در هوای لب شیرین تو ای خسروی حسن
شد به تلخی ز بدن روح چو فرهاد مرا

تا رقم بربقم از نیل صبوحی زده ای
دیده شد در هوسش دجله ی بغداد مرا

هرگزم شاد مبادا دل اگر میل کنم
که کند عشق تو از بند غم آزاد مرا

عشق تو همدم من بود مرا پیوسته
هست با جان صنما عشق تو همزاد مرا

دل سختت به سرشکم نشود نرم بلی
کی شود نرم به آب آهن و پولاد مرا

آتش و آب دل و دیده دلیل اند بر آنک
زود چون خاک دهد عشق تو بر باد مرا

من نه آنم که کنم میل به داد دگری
تا به دل می رسد از عشق تو بیداد مرا

با غم هجر تو چون ابن یمین میسازم
تا سعادت کند از وصل تو دلشاد مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.