۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

چون بت من بر سمن زلف معنبر شکست
رونق کافور شد قیمت گوهر شکست

بر مه تابان او ابروی همچون هلال
پرده ی مانی درید خامه ی آذر شکست

تا به شکر خنده کرد لعل لبش درفشان
رسته پروین گسست رشته گوهر شکست

باد صبا صبحدم بر گل رویش وزید
نازکی او چو دید بر سمن تر شکست

خواست برابر شود با رخ زیباش ماه
مهر رخ او فکند بر مه انور شکست

ماه چو با آفتاب روی در آرد بروی
از پی آن اوفتد کار وی اندر شکست

گر دل ابن یمین بشکند آن نازنین
جانش فدا باد و هست ار شکند ور شکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.